باید یاد بگیریم استاد تغییر باشیم، نه قربانی تقدیر
در بازی زندگی اگر عوض نشویم تعویض می شویم...

صدا بزن مرا
مهم نیست به چه نامی
فقط میم مالکیت را آخرش بگذار
می خواهم باور کنم ، مال تو هستم . . .

غم انگیز ترین پاییز اینجاست!!!
در نگاه من،در حرفهای ناگفته و تلنبار شده در سکوت سنگین شب.
من؟دختر سکوت...هر لحظه در برابر ایینه ی زمان...زادهی گرمی فصلم!
خالی ترین نگاه...تنها ترین غزل...
من دختر احساسم...شاعر شعر های شش ماهه!
بغض های کال...قاصدک های به مقصد نرسیده...
عابر کوچه های
بارانی...و...هنوز هم در روزهای آفتابی،دفتری خیس از کلمات دارم!

ﭘـﻳـﺷـﺁﻧـ ﻰ اَﻡ چَــﺳـﺑـﻳـدَטּ ﺑـﮧ ﺳﻳـﻧـﮧ اَﺕ ﺭﺁ ﻣـ ﻰﺧــﻭﺁهَـــﺩ ...
ﻣــﻭﻫـــﺁﻳـَــﻡ ﺑـﻭئـﻳـدَﻧـَـــت ...
وَ چـﺷﻣـهـﺁﻳـَم ﺧـﻳـﺱ ﮐــﺭدَטּ ِ ﭘــﻳـﺭﺁهَــטּ ِ ﻣـَﺭﺩﺁﻧــﮧ اَﺕ ...
عَـﺟـَﺏ ﺑـُـغـﺽ ِ ﭘـُـﺭ ﺗـَـﻭﻗـُعـﻰ ﺩﺁﺭﻡ ﻣـَـــטּ، اِﻣـﺷـَــﺏ..

باز باران...
با ترانه...
میخورد بر بام خانه
خانه ام کو؟خانه ات کو؟
آن دل دیوانه ات کو؟؟؟
روزهای کودکی کو؟
فصل خوب سادگی کو؟
یادت آید روز باران
گردش یک روزدیرین؟
پس چه شد دیگر"کجارفت؟
خاطرات خوب وشیرین...
درپس آن کوی بن بست
دردل تو"آرزوهست؟
کودک خوشحال دیروز
غرق در غم های امروز...
یادباران رفته ازیاد...
آرزوهارفته برباد...
بازباران" بازباران
میخورد بربام خانه
بی ترانه... بی بهانه
شایدم " گم کرده باشه....

میروم اما بدان سنگ هم خواهد شکست
آنچنان که تارو پود قلب من از هم گسست
میروم با زخم هایی مانده از یک سال سرد
آن همه برفی که آمد آشیانم را شکست
میروم اما نگویی بی وفا بود و نماند
از هجوم سایه ها دیگر نگاهم خسته است
راستی یادت بماند از گناه چشم تو
تاول غربت به روی باغ احساسم نشست
طرح ویران کردنم اما عجیب و ساده بود
روی جلد خاطراتم دست طوفان نقش بست

چقـــدر کم توقع شده ام ….
نه آغوشت را می خواهـــم ، نه یک بوســـه نه حتـــی بودنت را …
همیـــن که بیایــی و از کنـــارم رد شوی کافی است…
مرا به آرامش می رسانــد حتــی اصطکــاک سایه هایمـــان …

زیر باران راه می روم آغشته میشوم به بودن...!!!
باران هم طعم لبهای تو را می دهد...!!!
